صمد بهرنگی
فقر چیزی است که همه جا سر میکشد
فقر گرسنگی نیست عریانی هم نیست
فقر نداشتن غذا نیست
نداشتن پول و طلا هم نیست
فقر گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته یک کتابفروشی مینشیند
فقر تیغه های برنده ماشین بازیافت است که
روزنامه های برگشتی را خرد میکند
فقر کتیبه سخ هزار ساله ایی است که روی آن یادگاری نوشته اند!
فقر پوست موزی است که از پنحره ماشین به خیابان انداخته میشود
فقر بی غذا سر کردن نیست
فقر روز را بی اندیشه سپری کردن است...!
صمد بهرنگی،فقر
برای دیدن مطالب بیشتر به کانال آریا مهر بپیوندید
متنهای خاص و متفاوت
خاص بخوانید و متفاوت باشید
برای ورود اینجا کلیک کنید
برای دیدن عکس نوشته های هنری و حرفه ایی
از صادق هدایت عبید زاکانی نیچه شکسپیر و بقیه بزرگان